یک سال چه زود گذشت
یک سال به زبان ساده است.ولی در عمل 365 روز است که هر روز آن 24 ساعت و هر ساعت آن 60 دقیقه و هر دقیقه 60ثانیه و ...
روز هایی بود که آن قدر غرق خوشی بودیم که ساعت بی معنی می شد و روزهایی که آن قدر تلخ بود که ثانیه هایش را برای رسیدن به دقیقه ها می شمردیم...
به هر حال گذشت و امروز آغاز دومین بهار زندگیمان مبارک...
+این متن را روز 19 اردیبهشت آماده کرده بودم به اضافه ی یه متن دیگه ولی بلاگفا یاری نکرد .دیگه موند برای امروز ...
یک سال گذشت ...ما به دور خود چرخیدیم و زمین به دور ما!!!
آنقدر آرام چرخید که نکند ما زمین بخوریم !!!
ولی ...
به زمین خوردیم ،اما بلند شدیم ...
گریه کردیم ،اما آرام شدیم...
بی تاب شدیم ،اما تاب آوردیم ...
بی قرار شدیم ،اما قرار هم شدیم ...
عجله کردیم ،اما صبور شدیم ...
خلاصه
بچگی کردیم ،اما بزرگ شدیم و امروز یک ساله شدن عشقمان را جشن گرفتیم.
به گریه ها ،بی تابی ها،بی قراری ها،عجله کردن ها و بچگی کردن هامان خندیدیدم اما ،به بزرگ شدنمان در کنار هم افتخار کردیم ...
چشم بر روزهای بد بستیم و شیرینی عشقمان را به رخ تلخی های زندگی کشیدیم.
برای آغاز دومین بهار زندگی مان شمعی روشن کردیم و در دل عشقی جاودان از رب محبوب طلب کردیم....!