♥حضور تو آرامش من♥

وقتی احساس در کلام نمی گنجد،تـــــــ♥ــو به همین د و ستت دارم های کوتاه من بسنده کن

♥حضور تو آرامش من♥

وقتی احساس در کلام نمی گنجد،تـــــــ♥ــو به همین د و ستت دارم های کوتاه من بسنده کن

♥حضور تو آرامش من♥

تا "من" هستی و تنها به فکر خویش بی قراری و دل پریش. "او" که برایت همسری از جنس خودت آفرید، وجود طوفان زده ات در ساحل "ما" شدن آرمید. لیک این آرامش پایان راه نیست....«ما»نقطه پرواز تو برای رسیدن به «او»است.مقصد،تنها یک خانه است ،خانه ی دوست .

تو آغاز مهربانی در قلبم و هدیه خداوند به وجود خسته ام...

آری ،تو راست می گویی...

کاش زودتر همدیگر را می یافتیم ...

کاش از همان روز اول لمس این دنیا دستان مهربانت را لمس می کردم...

کاش این همه دوری در میانمان نبود...

دلم برای همه روزهایی که بی تو و با فکر به هیچ و پوچ گذشت می سوزد...

کاش از روز آغازم تو بودی ...



+ از پاییز متنفرم از پاییز با تمام زیباییهاش.زرد شدن برگ درختا نا امیدم میکنه.آسمون که ابری میشه ابر سیاه بغض گلوم رو فشار میده.بادهای پاییز مضطربم میکنه.با بارون پاییز میبارم و خدا نکنه پاییز سردی باشه وگرنه دل بیچاره یخ میبنده.....

+ قرار دلم بی قرار توأم....یادش بخیر این پیامت آقاهی ...هنوزم وقتی میخونمش بی قرارت میشم...

+ الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علیه السلامعید سعید غدیر مبارک

  • ܓ✿ بانوی بهار
  • ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۵:۲۱
  • ܓ✿ بانوی بهار

سلام

اینقدر این مجروحیت واسم سخت تموم شده که مجبور شدم کُل ِ ، اِکو سیستم وبم رو زیر سوال ببرم و پستی متفاوت بنویسم ...

بعد از نماز ظهر راهی حرم شدم ...

بعد از گذروندن حیاط و اون همه شلوغی بالاخره خواهر را توی شبستان بالا پیدا کردم که از صبح رفته بود برای کلاس و بعدهم نماز و دیگه مونده بود برای دعا ...

نشستیم چاق سلامتی کردیم و اعمال را شروع کردیم .آقای حسینی قمی هم سخنران جلسه بودند همین اول کاری یهو یه خانمه از پشت سرم اومد بلند بشه که زانوش محکم خورد توی کمرم ...آخی از عمق جان گفتیم ولی ایشون انگار متوجه نشدند...

دعا شروع شد و توی حال و هوای دعا بودم که انگار خانمه باز میخواست بلند بشه دستش رو گذاشت روی شونه ام و دوباره زانوش رفت توی کمرم...آخ...ایندفعه گفت ببخشید ...گفتم باشه...

دعا تموم شد و مداحی شروع شد منم توی عمق روضه ،یهو دیدم یه چیزی محکم کوبیده شد تو سرم ...سرمو آوردم بالا دیدم بله...یه خانمی داشتن رد میشدن نایلونی که توش مفاتیح رو گذاشته بودن خورده تو سر من ...خانم کناریمون دلش سوخت گفت وای خانم لااقل یه ببخشید بگو اونم اصلا نشنید و رفت ....

خلاصه از ناحیه سرو کمر مجروح شدم...آجی هم که بنده خدا نمی دونست بخنده،دعا گوش بده،دلش برا من بسوزه یا گریه کنه...

حقیقتش دیگه ترسیدم اتفاق دیگه ایی بیفته واسه نماز مغرب نموندم از آجی خدافظی کردم و اومدم خونه...

حاجی اومد و کلی با آب و تاب دارم براش تعریف می کنم اونم از عمق جان می خنده ...حاجی میخندی!? のデコメ絵文字

من مجروح شدم ...نخند ...دِهَع...

دیگه مطمئن شدم حوادث تموم شده ...نشستم پای تلوزیون .دیدم کمر درد اجازه نمیده اومدم دراز بکشم یهو شیشه آب افتاد تو سرم ....ای خدااااااااااااااااااااااا

حاجی که از خنده غش کرده بود

نمیدونم چی شده که زنده موندم....!? のデコメ絵文字



+ زنگ زدم به آجی میگم شیشه آب هم افتاد تو سرم  در حالی که خنده امونش نمیده میگه اشکال نداره حاجت روا میشی .....فک و فامیه داریمشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

+ ما که مجروح شدیم...ولی امیدوارم برای شما روز خوبی بوده باشه و عیدتون مبارک

+++تسلیت ؛ به تمام خانواده هایی که پارچه نوشت خیر مقدمشان سیاه پوش شد....:(

  • ܓ✿ بانوی بهار

چه عاشقانه آرامی است ،صدای تپش های قلبت آسمانم ...

عجب آرامشی دارم وقتی قلبت ممتد مرا می خواند ...

و تن رنجورم را لبریز از عشق می کند ...

و چه زیبا جریان زندگی را به وجودم گوش زد می کند ...

میدانی آسمانم ؟

میدانی هُرم نفسهایت چقدر دل انگیز است؟

آری  هُرم نفسهایت دل انگیز است ...

دل گرمم می کنند در این عصر یخبندان...




+ نَفس بکش که برایت نَفَس نَفَس بزنم...ハートだよ。1つ のデコメ絵文字

+میدانی آسمانم گاه که در زلال چشمانت غرق می شوم آرامشی دارد این دل که .........Valentine smiley 193

+آرامشم:

باز بایدبه همین دوستت دارم های کوتاهم بسنده کنی،هنوز هم احساس در کلام نمی گنجد

  • ܓ✿ بانوی بهار

 یا اِلهى بَعْدَ تَقْصیرى وَاِسْرافى عَلى نَفْسى

 مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقیلاً مُسْتَغْفِراً مُنیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لا

 اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا کانَ مِنّى وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَیْهِ فى اَمْرى غَیْرَ قَبُولِکَ

عُذْرى وَاِدْخالِکَ اِیّاىَ فى سَعَةِ رَحْمَتِکَ اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى

وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّى وَفُکَّنى مِنْ شَدِّ وَثاقى 

یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى

سلام

+ اول از همه به خاطر ابراز محبت همه ی دوستای گلم ممنونم و بابت نگران کردنتون عذرخواهم.این گلها تقدیم به شما.

+ چند روزی که با خودم و وبلاگ قهر شده بودم و با یک کامنت حسابی بهم ریختم ...واقعا چقد ضعیفم...واسه خودم متاسفمشکلک های شباهنگShabahang

+ دو روز مهمون داشتم خیلی خوش گدشت از تنهایی در اومدم اما الان خیلی خونه سوت و کوره کاش نمی رفتن...

+ دیگه اینکه از هنرمندی های خودم بگم ....طی اقدامی بامزه نون های خوشمزه درست کردم و وقتی به مامانم خبرش رو دادم کلی بهم افتخار کرد

+و در طی اقدامی دیگر ژله رولتی درست کردم که اون ها هم مورد استقبال حاجی قرار گرفت و پیشنهاد داد برای مهمونی درست کنم اما وقت نشدشکلک های شباهنگShabahang

+ دیگه هیچی شکلک های شباهنگShabahang

شکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن ژله رولتی 

شکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن نان تابه ایی



  • ܓ✿ بانوی بهار

صدای آب بی گمان ذهن هر خسته جانی را التیام می دهد...

و صدای باران که آرامش جان عاشقان می شود...

و صدای پرندگان لذت بخش است در آن هنگامی که سرود محبت سر می دهند...

اما من امروز صدایی زیباتر شنیدم ...صدایی که آرام در گوشم زمزمه می شد...

صدایی که سر تا سر آرامش را به وجودم هدیه داد...

وقتی در گرگ و میش صبح بعد از نجواهای عاشقانه با رب محبوب صدای مهربان همسرم را می شنوم...

صدایی که خواسته یا ناخواسته آرام جان عاشقم شده...

صدایی که امروز زیباتر به گوشم آمد وقتی نوای العجل العجل برای ظهور نور سر می داد.وقتی؛دعای عهد در گوشم زمزمه می کرد...

بی شک این زیباترین ملودی دنیا بود...





+خواب دیدم مامان حاجی بهم یه انگشتر عقیق سرخ با یه روسری هدیه داد. ...

+ از شبنم عشق خاک آدم گل شد*صد فتنه و شور در جهان حاصل شد*صد نشتر عشق بر رگ روح زدند*یک قطره از آن چکید نامش دل شد...شکلک های شباهنگShabahang


  • ܓ✿ بانوی بهار

آب جوش آمده بود ...

چینی بند زده احساسم را پر کردم از او و عشق دَم کردم...

رنگ و بویش ناب است ...

و به قول بابا...

لَــب سوز است و لَــب دوز....



+این دلتنگی ها انگار تمومی نداره ...

+آقاهی بهونه گیری هام دست خودم نیست واسه مهربونیات ،واسه صبوری هات ممنونم ...

+بی بی مهربونم از زل زدنهای بی دلیلم به ضریحت خسته نشی ها ...

دلمو به پنجره ،پنجره هاش گره زدم...


  • ܓ✿ بانوی بهار

زن اگر حشره بود ،پروانه آفریده می شد...

.

.

.

.

پیله ایی که پروانه بشوی...

پیله ایی که برای پروانه شدن تلاش نکند ،پروانه هم که بشود پرواز نمی آموزد ...............




+خدایا من تمام تلاشم را میکنم...

+خدایا پروانه اگر پرواز نکند نباشد بهتر است...

+جمعه است و دلتنگی دم  غروب خداجونم عجل لولیک الفرج

  • ܓ✿ بانوی بهار

تــــــو نگاهت را به کتاب تفسیرت دوخته ایی و من نگاهم را به تــــــو ...

تــــــو تفسیر می خوانی و من لحظه لحظه نگاهت را تفسیر می کنم...

هر از گاهی سرت را بالا می آوری ...

این نگاههای یوا شکی ات را دوست دارم ...

من همین نگاههای مهربانت را تفسیر می کنم .می شود یک کتاب قطور !

و این کتاب را با دست خط اختراعی دِلَــــم می نویسم ...

این تنها کتابی است که هیچ عالمی به آن علم ندارد...

تنها من تفسیر نگاهت را می دانم...


سلام

+ تویی فانوس روشن تو شب تار .واسه این دل سر گشته بی یار ...整理 のデコメ絵文字 میلاد  امام رضا علیه السلام  رو تبریک عرض می کنم.

+ دلم گرفته...

+ این نوشته را توی وب قبلیم نوشته بودم دلم براش تنگ شده بود ...واسه اون وقتیه که حاجی امتحان تفسیر داشت...بلاگفای بی ادب همه خاطراتمو پاک کرد...شـ ـکلـک هاے پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلکـ ـه


  • ܓ✿ بانوی بهار

معصومه فلسفه شیدایی است و غزل ماندن و بودن ، معصومه نگین ایران است که در قم ،شهر اقامه می درخشید...



سلام43079_29vfnr8_th.gif

+امروز به مناسبت تولد بی بی عزیزم حضرت معصومه سلام الله علیها (با کمی تاخیر)شیرینی درست کردم .این تنها کاری بود که تونستم انجام بدم .ان شالله که خوشحال شدن .



اینم عکسش

  • ܓ✿ بانوی بهار