ماهرانه میکشم،انتظار را ...
دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ
آخر انتظار سر رسید...
و چشمانم بعد از روزها در چشمانت گره خورد...
حتی زمانی کوتاه نتوانستم پلک بر هم بزنم ...
میترسیدم...
می ترسیدم چشم بر مهربانی چشمانت بسته بماند...
حتی لحظه ایی درنگ جایز نبود...
جای دیگری هم برای پناه آوردن نبود...
جز بیکران آغوش مهربانت...
+ وقتی انتظار را برای تو می کشم ،نقاش ماهری می شوم.زیبا می کشم.دیدنی و بی نظیر...
+ ایام تبلیغی محرم 14 روز طول کشید...کیلومترها باهم فاصله داشتیم...
+ چقدر نبودنت سخته
+ چهارشنبه 6/8/1394 منگنه میشه به روزهای خاص...روزی که بهترین خبر عمرمو شنیدم...
جای دیگری هم برای پناه آوردن نبود...
جز بیکران آغوش مهربانت...
لاییییییییییییک